عبور از احمدی نژاد   !!!

« در اين انقلاب عكس العمل در مقابل غرب زدگي منفعل و صورت منحط آن عيان است و نشانه هايي از پايان عهد امپرياليسم و استيلاي غرب و آغاز عهد تازه در آن پيداست . اتكا به ديانت دليلي براين معناست . جهت غرب زدگي و ديانت نسبت آب و آتش است. حال اگر قرار شود كه در علم و فرهنگ و تكنيك غرب سهيم شويم ، اين انقلاب ممكن است در فراگيري علوم و فنون جديد ما را ياري كند . اما انقلاب اسلامي بايد از اين حد در گذرد و نداي باز گشتن به صدر و تجديد عهد را دردهد . اين تجديد عهد مستلزم شكستن عهدي است كه در غرب زدگي بسته ايم و اگر اين عهد شكسته شود و صداي آن در عالم خواهد پيچيد و عهد كنوني عالميان را متزلزل خواهد كرد و اين به معني سرايت انقلاب به تمام عالم است . »

برگرفته از مقدمه كتاب »فلسفه چيست« اثر دكتر رضا داوري اردكاني

 

اول :

دولت در ايران ناقص متولد شد . در بلواي مشروطه و آش شله قلم كار ؛ از گروه هاي انجمن مخفي و مجمع آدميت و فراموش خانه ؟ و روحانيون و بازار و اعتداليون عاصيون گرفته تا تقي زاده ها و بهبهاني ها وشيخ فضل ا... ها و حيدر خان عمو اوغلي ها ، تنها چيزي كه اصالت پيدا كرد و وجود يافت ؛ دست خط همايوني مظفر الدين شاه ؟ در  توشح مشروطه بود و استبداد نظامي و بركراتيك رضا خان .

گذار از سلطنت به دولت استبدادي مدرن ختم شد . مفاهيمي چون ، ليبراليسم ، دموكراسي ، پارلمان و ... علاوه بر اين كه با مفاهيم قدسي همخواني نداشتند  در عمل بازيچه استبداد رضا خاني شدند . هر چند روشنفكران در تائيد اين حكومت پرداختند اما سرنوشت محتوم ما تجدد بود . البته تجددي نيم بند و نيمه ويران و آنچه بود فرياد ؛ غربي شدن از نوك پا تا فرق سر بود و البته مي دانستيم نه سلطنت مشروعيت دارد و نه دولت مدرن .

دوم :

حضرت روح ا... قيام كرد و فرا تر از كشاكش هاي سنت و تجدد ، سخن از آزادي و معراج انسان گفت . انقلابي در راستاي هدف انبيا كه غايتي به وسعت قدسي مردن هر چه عرفي و عرشي كردن هرچه فرشي داشت . در اين انقلاب اما شعار هاي عصر روشنگري اروپا و انقلاب فرانسه در جايگاه جاهليت ثاني قرار گرفت و روح خدا سخن اسلامي داشت كه نه تنها روح و جان انسان را سيراب مي تواند كرد كه براي اداره كشور و جهان طرح و برنامه دارد. بخوانيد نامه امام (ره) به گورباچف را كه فرمود : « بياييد راه نجات خود را از اسلام بگيريد و نخبگان خود را بفرستيد تا شفاي بوعلي و اسفار اربعه ملا صدرا و فصوص الحكم ابن عربي را بخوانند.»

سوم :

اما منشأ انقلاب را از كجا بايد جستجو كرد ؟ دين زدايي نظام پهلوي يا توطئه انگلستان يا كاهش درآمد هاي نفتي و يا ... ؟

انقلاب اسلامي ايران به زعم ما واكنشي بود در برابر « مدرنيزاسيون وارداتي اسلام ستيز » . دقت كنيد !!! فقط نمي گويم « مدرنيزاسيون » كه متهم به تحجر شود و يا فقط بگويم اسلام زدايي كه به عنوان يك مذهبي انديش تاريك فكر ، طردم كنيد !!! مي گويم انقلاب اسلامي در ريشه اي ترين حالت ، واكنشي از جانب خواص و عوام جامعه عليه روند « مدرنيزاسيون وارداتي اسلام ستيز » بود كه زمينه ساز هجرت فكري – فرهنگي ملت شد .

و البته بي گمان مسايل اقتصادي ، شكاف طبقاتي ، ظلم نظام پهلوي ، ضعف و سستي آمريكا در برخورد با مسايل ايران اين روند را ياري نمود .

درست اينجاست كه انقلاب اسلامي به تعارض با غرب مي رسد و صد البته كه تعارض صرفا سياسي نيست كه پايه هاي ايدئولوژيك ، انديشه اي و فلسفي مي طلبد .

چهارم :

وقوع انقلاب هر چند نداي بازگشت به خويشتن بود اما همچنان بازي در زمين غرب بود . چنانچه مرحوم بازرگان گفت :       « همه چيز ما فرنگي است ، حتي اين انقلاب هم يك مفهوم فرنگي است . » (نقل به مضمون)

آري ما نداي اسلام و بازگشت سر داديم اما انقلاب ، سياست ،حكومت ، دولت ، پارلمان همه مفاهيم غربي هستند و در راه تعارض با غرب ، ما بايستي در جبهه فلسفي بازتعريف كنيم اين واژه ها را و  در زمين باتلاقي غرب فرو نرويم !! مگر در انديشه غرب سياست ، قدرت نيست ؟ و دولت ، دارنده حق مشروع كاربرد زور و مگر مشروعيت به رأي ملت نيست !!! همه اين ها چالش براي نظام اسلامي بود .

نظام اسلامي اگر مي خواست و اگر مي خواهد دچار اين اصل جامعه شناسي كلاسيك نشود كه : « انقلابيون ديروز ، مستبدان امروز مي شوند ! » بايد از حد نظام سازي بر مبناي »ولايت مطلقه فقيه« به عنوان روح تفكر اسلامي در گذرد و سياست را ، اقتصاد را ، فرهنگ را در انديشه اسلامي بازتعريف كند . در اين جاست كه انقلاب ادامه دارد . انقلاب اسلامي نقطه اي نبود ، جريان است .

پنجم :

هر انقلابي در خطر ضد انقلاب است و همواره سنت بر اين بوده است كه اگر آسيب شناسي نكنيم ، مراقب و مراقبه نداشته باشيم ؛ طبقه حاكمه و فرهنگ قبل از انقلابي باز مي گردد و  اين جاست كه انقلابي كه « هدفِ فتحِ قله ي جهان به دست اسلام » را دارد بايستي در آسيب شناسي انقلاب بهره برد ! نبايد در سياست غرق شد و ساحت تفكر را از ياد برد و نيز نبايد در دنيا غرق شد و آخرت را  به فراموشي سپرد . براي تداوم انقلاب اسلامي كه گفته شد : قرار نبود فقط طاغوت پهلوي و ماهيت سياسي امپرياليسم را نشانه رود دو حركت الزامي است :

1-  نيل به دولت اسلامي : گفتيم بايد از نظام سازي بر مبناي اسلام گذشت و محتواي نظام و آدم هاي آن را اسلامي كرد و اين همان نكته اي بود كه گفتيم نبايد غرق دنيا شد و آخرت را به فراموشي سپرد . نسل صالح ، عدالت خواه و آرمان گرا و انديشه ورز بايستي چرخ هاي دولت را به گردش در آورند نه تكنوكرات هاي بي آرمان و سياست مداران بي اخلاق و كاسبان اقتصادي بي توجه به محرومين .

2-  تلاش براي تمدن سازي اسلامي : نبايد در سياست غرق شد و ساحت تفكر را از ياد برد !! امپرياليسم فقط در سياست و بهره كشي اقتصادي از كشور هاي جهان سوم خلاصه نمي شود . امروز امپرياليسم سخن از نسبيت و سكولاريسم و عرفي گرايي و نفي ايدئولوژي مي كند اما برعكس ايدئولوژيك ترين نظام فكري ، نظام امپرياليسم است كه امروز هيچ حيطه اي از جنبه هاي حيات انساني را آسوده نمي گذارد. از فرهنگ و سياست گرفته تا نظامي گري ، از حقوق بشر گرفته تا فرهنگ مصرف گرايي ، از تسليم فرهنگ به تكنولوژي تا سكولاريسم و ...

امروز غرب يك بسيط به هم پيوسته است و ما اگر مي خواهيم مسلمان بمانيم ! اگر مي خواهيم در كشور مسلمان زندگي كنيم ! اگر مي خواهيم خود كفا باشيم ! اگر مي خواهيم فرهنگساز باشيم ! اگر مي خواهيم به ميراث و سنت فرهنگي ميهن خود افتخار كنيم ! اگر مي خواهيم مهد علم و انديشه باشيم ! اگر حتي مي خواهيم سري در ميان سرها در آوريم و يك قدرت منطقه اي يا جهاني باشيم كه مثلا در مديريت جهاني نقش داشته باشيم و يا حتي عضو دايم شوراي امنيت باشيم ! .... بايد به يك جهاد فرهنگي دست بزنيم و نظام و دستگاه فكري ، فرهنگي ، علم و زندگي بر مبناي عقل قدسي را پي ريزي كنيم و با جنبش نرم افزاري و توليد علم ديني ، ما هم نظامي عقل محور در راستاي وحي ايجاد كنيم تا مسير معاشرت و معيشت خود را بر مبناي اخلاق و منطق و عدالت تنظيم نماييم . ساختار سازي حكومتي ، نيل به دولت اسلامي ، ايجاد تمدن اسلامي همگي سر حلقه هاي به هم پيوسته اي هستند كه با ظهور آن انسان كامل ، نهاد نا آرام جهان را آرامش مي بخشد .

ششم :

از ابتداي انقلاب تمامي دولت ها به اقتضاي شرايط حاكم ، خود را ناگزير از تعامل با تجدد و غرب گرايان مي ديدند . ضعف انديشه اي و نداشتن نرم افزار ديني با توجه به شكست نسبي انقلاب فرهنگي عامل اين تعامل بود . سازندگي آغاز شد و قرار بر اين بود كه ايران به چين اسلامي تبديل شود ! اقتصاد به كمك آمد تا دين به محاق رود و سياست نيز در ظاهر ديانت چاه را راه مي نمود .

و اين جا چرب و شيرني دنيا و زرق و برق تجملات بر مشكل عدم نرم افزار فكر ديني اضافه شد . هشت سال بعد غرب گرايان به دنبال تركيب حداقلي از دين و سياست بودند و بدون هيچ پرده پوشي سخن از جامعه مدني ، جامعه باز /ف عرفي سازي و سكولاريسم بود و از هم خواني اومانيسم با دين شعار ها سر مي داند و اين چنين در آستانه سوم تير ، نسلي شانزده ساله بر گرده نظام سوار بود كه به بهانه حفظ نظام ، مشي محافظه كارانه در پيش داشت به اين واسطه و البته واسطه ديگري چون منافع خانوادگي ، اقتصادي ، استحاله فكري و ... ؛ انقلاب اسلامي را با غايات بلند « مبارزه تا اتصال به عدل محض » زمينگير « تنش زدايي با دشمن » و آنچه « ضرورت حفظ نظام »‌ ناميدند كردند .

 

ب: واقعیت ها و ضرورت ها

 

«جمهوری اسلامی اگر دچار شاه سلطان حسین ها بشود ، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت ندارند ، در خود احساس قدرت نمی کنند ؛ در مردم احساس توانایی و قدرت نمی کنند ، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود .» 

مقام معظم رهبری

اول :

گفته شد در آستانه 3 تیر نظام اسلامی ما ، از نظر محتوا دست به گریبان مشکلاتی بود : مشکل عدم اتکای مسئولان ، تصمیم سازان و اهل تفکر کشور به مبانی اندیشه ای اسلامی و عدم  ارئه طرح و برنامه اسلامی و روند کپی برداری از غرب ، به طور مثال : اندیشه توسعه اقتصادی غربی محرومین را به شکل پیش فرض «له شدگان زیر چرخ توسعه » می دانست ، مشکل عدم مراقبه برخی حاضرین در ساخت قدرت جمهوری اسلامی و فضای مشمئز کننده اختلاط قدرت سیاسی و اقتصادی .

در این فضا رهبری اندیشمند و فرهیخته انقلاب ، ندای عدالت خواهی و آرمانگرایی و پس از آن جنبش نرم افزاری و تولید علم ، کرسی های آزاد اندیشی و بعد ها اعتماد به نفس ملی را گوش جان ملت و علی الخصوص جوانان دانشجو زمزمه کردند .

بی شک بازتاب مردمی و سیاسی این اندیشه ها در انتخابات 3 تیر 84 بود.

دوم :

اما سخن ، سخنِ احمدی نژاد است . احمدی نژاد برخاسته از نسلي است که هنوز کار در نظرش اصیل تر از فلسفیدن است ، آنگونه که فردای پیروزی در انتخابات نهم اظهار نمود : اقتصاد دولت او یک اقتصاد نیمه مدرن است . در فضای فرهنگ نیز آنچنان تغییر و تحول بنیادی صورت نگرفت . در دانشگاه ها و وزارت علوم هم همان سبک و سیاق علمِ تجربی محوری و در برخی موارد ISI پرستی همچنان جولان داد.

آری احمدی نژاد مدرن است . اما  آنچه او را از دولت های اسلافش متمایز می کند ، تمایز در جهت گیری اوست . درست همان چیزی که اقبال عمومی را به سوی او جلب نمود و مردم او را بر دیگرانی از جنس شاه سلطان حسین ها ترجیح دادند.

احمدی نژاد از نوع دولت نهمی اش ،رئیس جمهور خوبی برای گذار بود . گذار از سیاست به ولایت ، از فرهنگ بورژوازی به دین ، از جامعه مدنی به جامعه نبوی ، از فرهنگسرا و سمینار به مسجد ، از تبلیغ مصرف و اشرافیت به ترویخ خودکفایی و قناعت ، از جمع سنت و تجدد به اسلام ناب.

با سوم تیر پروژه حرکت به سوی تسلیم تجدد طلبانه در ایران تمام و قدرت نهفته انقلاب اسلامی ، سر برافراشتن دوباره انسان انقلابی در مقابل انسان بورژوا ، سرمایه سالار و لذت طلب مدرن آشار شد و قرار بود عصر اسطوره ها پایان یابد و اگر هاشمی سردار سازندگی بود و خاتمیبرای اصلاحات تابو و اسطوره باشد ، اینک احمدی نژاد برای ولایت سرباز باشد و هر چند در فضای مدرن به قدرت برسد اما گام بردارد به سوی اسلام . 

سوم :

اما احمدی نژادِ دولت دهم گویی دچار تناقض و سردرگمی شده است و اگر روزی ایشان را به این علت بر هاشمی ترجیح دادیم که ایشان سر در آخور قدرت و ثروت نداشت ؛ اما باید دانست هاشمی را شمار نور چشمی ها افزون است .

 

امروز شاید این توجیه تا حدی از اعتبار ساقط گردیده باشد که بسیار باند ها و اشخاصی که برادری خود را به انقلاب و مردم ثابت نکرده اند و از خوان پر نعمت مهرورزی و عدالت خواهی دولت بهره مند هستند و چقدر ملت و رأی دهنگان 24 میلیونی که در باره احمدی نژاد که مردمی از جنس مردم بود (با همه خوبی ها و بدی هایشان) را ببیند و تبری جستن وی از برخی را که حتی مصلحت و مقبولیت شخص رئیس جمهور را تهدید می کند .

در فضای اسلام خواهی و نقد و طرد غربی اندیشیدن و غربی تصمیم گرفتن نیز شاهد سنت زیادی در دولت نهم هستیم . از سویی شاید بتوان احمدی نژاد را در میان سیاست مداران حاضر در کشور از محدود کسانی دانست که جهت گیری های اصیل برمبنای تصمیم سازی اسلامی با تأکید بر جنبش نر افزاری و ارائه مدل های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی برمبنای اسلام دارد و از سویی دیگر باید از عدم ارائه همکاری چهره های اندیشه ای دولت نهم که در کنار محبوبیت مردمی و برخورداری از اخلاق حسنه زحمت بسیار زیادی را نیز متقبل شده بودند نیز یاد کرد.

چهره هایی چون دکتر داوودی ، لنکرانی ، الهام ، فتاح و ... که حضورشان در دولت دهم می تواانست علاوه بر افزایش غلظت محسوس نیرو های بسیجی بر غنای فکری دولت و حرکت اندیشمندانه در جهت جنبش نرم افزاری ( که گفتیم از حساس ترین و اساسی ترین جهت گیری های مورد نیاز نظام جهت نیل به تمدن اسلامی می باشد ) بیفزاید . نمی دانم این شاید از سخن احمدی نژاد در ترجیح کار بر فکر نشأت گرفته باشد و شاید هم ...

چهارم :

یکی از موضوعات بسیار اساسی که رهبری عزیز انقلاب در سال های اخیر از آن یاد کرده اند ؛ اعتماد به نفس ملی می باشد که شاید حلقه مفقوده مورد نیاز جامعه امروز ایرانی برای حرکت در دهه پیشرفت و عدالت باشد . در فضای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری که با رفتار خارج قانون ، قهرمان بازی و بی بصیرتی بسیار از سیاست مداران تخم تفرقه و تردید در جامعه پاشیده شد ، اصولا یکی از مواردی که در اینن فضاا هدف قرار داده شد ، همین بحث اعتماد به نفس ملی بود که پیش نیاز و پیش زمینه همه

حرکت های ملت به سوی تعالی و عدالت می باشد.

نمی خواهم فضای پس از انتخابات را تحلیل کنم و وارد مباحث سیاسی روزمره شوم اما با .... توهم میرحسین موسوی و كور چشمی عجیب او و عدم تمکین به رأی مردم و قانون ، احمدی نژاد که در چهار سال دولت نهم حداقل به جرأت می توان گفت کارنامه بسیار موفقی در احیای عزت و روحیه ملی ایران در صحنه های بین المللی داشت ، می توانست با ارئه رفتاری سنجیده و عدم انحصار گرایانه رئیس جمهور همه ملت ایران باشد تا در تقابل با کج فهمی و قهرمان بازی کاذب میرحسین ، این احمدینژاد باشد که قهرمان کابینه هشتاد میلیونی با تأکید بر وحدت ملی و احیای اعتماد به نفس ملی ، سربازی فداکار برای منویات مقام معظم رهبری باشد.

البته همان طور که تأکید بر جدایی و انشقاق در کشور یک روی پازل دشمن است روی دیگر این پازل راه انداختن بحث وحدت ملی است تا زیر پا نهادن قانون را در پرتو وحدت ملی نهادینه کنند و در این میان احمدی نژاد نیز همچون بسیاری دیگر از هول گرفتار نشدن در روی دوم پازل دشمن به روی اول گرفتار آمد.

پنجم :

روزی که گام های انقلاب به سرزمین اسلام برسد ، دیگر از مفاهیم و ساختار های مدرن خبری نخواهد بود و آنگاه می توان با ادبیاتی ناب سخن از امر قدسی گفت . فقر معنای امروز را باید تحمل کرد و بر احمدی نژاد پذیرفت و کلمات توسعه و فرهنگ و اقتصاد را از او شنید و در دل معنای ناب آن را مراد کرد .

احمدی نژاد رئیس جمهور است و البته جمهور ما هنوز در بند فقر معنا .

سرنوشت محتوم ما تنفس در هوای اسلام و گذر از تجدد است و ما این پروژه را سالهاست که آغز کرده ایم .دوم خرداد و همچنین سوم تیر و همچنین بیست و دوم خرداد کاتالیزور های این حرکت بوده اند ، با شدت و ضعف های گوناگون.

مهم این است که در تب و تاب سیاست غرق نگردیم و اندیشه و تفکر را ارزان به سیاسی کاری و سیاست بازی نفروشیم و در مسیر و خط سیر از ابتدا تا انتهای انقلاب ، هدف را از نظر دور نداریم و برای اجرای انتخاب هایی بر مبنای دو نکته ای که در آسیب شناسی انقلاب ذکر شد را در نظر داشته باشیم : تلاش برای عدالت خواهی و آرمان

گرایی برای حفظ سلامت انقلاب ، تلاش برای ارائه مدل های اسلامی برای اداره کشور و تقویت روحیه خودباوری ملی برای حرکت در دهه پیشرفت و عدالت.

ان شاء...

 

/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

وقتي فعاليت يك نماينده در حد لابي گري خلاصه مي شود :

لابي گري نماينده همدان براي رئيس شدن يكي از اقوامش

 

در استان همدان بعد از نقل و انتقالات مديريتي كه در دفتر نمايندگي سازمان ملي جوانان صورت گرفت رئيس سابق اين سازمان به سِمت رياست !!! « اداره كل ارشاد اسلامي » استان همدان منصوب شد (كه بنا بر شنيده ها تا اطلاع ثانويه در حد مدير كلي است كه بدون حق امضا مي باشد.)

در عوض فرد جديدي به صورت بسيار ضربتي و مشكوك رئيس اين نمايندگي شد كه در اين موضوع اشاره به چند مورد ضروري به نظر مي رسد :

1- رئيس جديد سازمان آقاي سيد مهدي حجازي است كه به صورت كاملا اتفاقي !!!  برادر زاده آقاي سيد كاظم حجازي (نماينده مردم محترم شهر همدان در مجلس شوراي اسلامي ) مي باشد.

2- فرد مذكور داراي هيچ گونه سابقه مديريت فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي و حتي در سطوح پايين مديريتي نيز نيست.

3- قبل از رئيس شدن نامبرده ، گزينه هاي بسياري از طرف مراجع حقوقي مثل استانداري ، سازمان ملي جوانان و ... جهت تصدي اين مديريت مطرح بوده كه  اقا مهدي حجاري  به هيچ وجه جز اين گزينه ها نبوده است.

4- با توجه به اين كه در استان همدان آمد و شد هاي مديريتي هيچ گاه بي ارتباط با لژ هاي لابي گري آقاي حاج بابايي نبوده است و اين مورد كاملا استثنا مي باشد.

5- بنا بر شنيده ها ،‌ توديع و معارفه ي استاندار همدان ، علي رغم آمادگي كامل وزارت كشور و استان دو هفته به صورت كاملا مشكوك به وقفه افتاد و دو روز پس از معارفه ي پسر آقاي حجازي به سِمت رياست سازمان ملي جوانان ، استاندار توديع و معارفه گرديد كه در اين مراسم حضور پدر آقاي سيد مهدي حجازي در كنار استاندار جديد نيز خود جاي بسي تامل دارد.در حالي كه خبر ها حاكي از مخالفت اوليه حجازي ِ پدر با استانداري آقاي پيريايي بود.

6- آنچه در عرصه انتخاب مديران بايد اعمال شود اصل شايسته سالاري است ، كه گويا در اين مورد رابطه ها  بر ضابطه ها غالب شده و سعي در رابطه سالاريست نه شايسته سالاري و اين انتخاب در حالي صورت مي گيرد كه افراد متعهد و با تجربه ي بسيار بالايي در استان وجود دارند كه انتخاب فردي بي تجربه كه فقط رابطه فاميلي با برخي از اين آقايان دارند حال جاي بسي تاسف است كه نماينده يك استان و پدر ايشان در اين انتخاب فعاليت جدي و لابي گري شديدي داشته اند.

بنا بر تجربه چند ساله ،عملكرد آقاي حجازي در مجلس بسيار ضعيف بوده است تا حدي كه ايشان هيچگاه در موضع مخالف يا موافق و يا نطق پيش از دستور فعاليت موثر و قابل تقديري نداشته است (به جزچند مورد نامحسوسي كه كاملا خنثي و حاشيه اي بوده است)كه در اين مورد جامعه اسلامي دانشجويان آمادگي آن را دارد تا در جهت تبادل نظر ، پيشنهادات و انتقادات دانشجويان نسبت به عملكرد ايشان و به خصوص همكاران هم طيفش در مجلس هشتم ، در دانشگاه بوعلي سينا مراسمي را با حضور ايشان برگزار كند.

در پايان نيز با توجه به نام گذاري سال جديد از طرف مقام عظماي ولايت به عنوان « همت مضاعف ، كار مضاعف » آنچه از آقاي حجازي به عنوان يك نماينده انتظار مي رود حضور قوي ايشان و همكاران گرامي اش در راستاي پيشرفت كشور و استان و مرتفع كردن مشكلات مردم و حضور جدي در امور قانون گذاري  مجلس مي باشد.