سطح جنگ
چند روز پیش نوشتهای در پایگاه اطلاعرسانی آقای هاشمی رفسنجانی منتشر شده بود، که در آن از آقای هاشمی به عنوان فردی فراجناحی یاد شده بود و ایشان را کسی نامیده بود که هر جناحی از کشور را که دارای ضعف (موقتی) ببیند، از آن حمایت میکند.دلیلش هم این بود که با آوردن خاطرهای از امام (ره)، ایشان را مخالف تک حزبی بودن و قدرت یافتن بسیار زیاد یک حزب خوانده بود(که البته این عقیدهی امام را ما نیز قبول داریم).و به نظر میرسد که به پشتوانهی همین تفکر فراجناحی رئیس تشخیص مصلحت، آقای هاشمی طرح وحدت ملی را مطرح کردند.
دربارهی این طرح باید گفت که طرح وحدت ملی با شبهات سنگینی مواجه است و طراحان باید پاسخگوی آنها باشند.
یکی از آن شبهات این است که طرح وحدت ملی، در ریشه چند حزبی بودن و فواید را نفی میکند.چرا که بر فرض تشکیل شدن و اجرای این طرح، یک گروه قدرتمندتر از دیگر گروه ها خواهد بود که این خودبهخود بر روی نقدها از بیرون تاثیر منفی خواهد داشت.چراکه اگر همهی گروهها در این طرح شرکت کنند، دیگر کدام گروه است که بتواند قوی و از بیرون این طرح و این گروه و کارهایشان را نقد کند؟
شبهه بعدی اینست که بالاخره کسانی هستند که بر خود آقای هاشمی نقدهای جدی داشته باشند وحاضر نباشند که زیر پرچم همچین تفکری بروند، جایگاه آنان در این طرحی که آقای هاشمی مغز متفکر آن است، کجاست؟آیا آنان جء طرح وحدت ملی نیستند ولی جزء ملت ایران اند؟اگر جواب مثبت است، پس باید اسم طرح را عوض کرد!
شبههی دیگر آنکه آیا لازم نیست برای طرح اساسنامهای نوشت؟ چرا که اگر در اعضای این طرح اختلافات عمیق -نه از سر نفس، که از سر تفاوت تشخیص- ایجاد شد، آنگاه حرف آخر را چه کسی ویا چه قانونی در این طرح میزند؟ نمیتوان گفت رهبر، چون رهبرمعظم انقلاب در خیلی از کارها دخالت نمیکنند و وارد نمیشوند.
سوال بعد آن که کسانی که نظام و اصول متقنش را قبول دارند،وحدت دارند و اختلاف در سلایق که بسیار خوب است؛ وقتی قرار است که مخالفان اصل نظام در این طرح نباشند، چه نیازی به تشکیل این طرح است؟
اینها قسمتی از سوالاتی بود که خلاهای این طرح را بیان میکند و به نظر میرسد این طرح، آنطور که باید پخته نیست و اگر به مرحلهی اجرا دربیاید، منافعش به ضرراتش یک به صد هم نخواهد بود.
و اما در مورد اینکه ایشان شخصیتی فراجناحی خوانده شده اند، این نکته قابل ذکر است که اگر شخصیت فراجناحی به این معنی است که چنین شخصیتی حرفی را که هر دوگروه قبول دارند بزنند، این را در آقای هاشمی ندیدهایم.نشان به آن نشان که افراد زیادی به ایشان نقد دارند.ولی اگر به این معناست که در موقع ضعف هر گروه، از آن گروه حمایت کند و حرف آن گروه را بزند،این در آقای هاشمی هست و همین رفتار باعث شده که حرفهای ایشان در طول زمان نوساناتی داشته باشد.این بدان معناست که سخنان ایشان در سلیقهها و حتی گاهی در اصول معیار نباشد، ولی کسی هستند که هر دوطرف را در مواقع ضعف قدرتمند میکنند.
با قبول این، باید گفت که از کسانی که امام را دیدهاند انتظار است که معیار باشند و همواره راه امام را حتی در سلیقه ها بیان کنند.چراکه عدهای با سلیقه بدشان به اصول ضربه وارد میکنند و ایشان باید مانع اینکار بشوند.
اگر کسی بتواند درک کند که سطح جنگ ما با دشمن چقدر است، میفهمد که به چه علت روی دوش آقا چفیه است؛ آنگاه معیار میشود نه چیز دیگری! و از چنین کسی که درک کند که جنگ در چه سطحی انجام میشود و معیار نشود، بزرگترین پرسشها و انتقادات را داریم؛ مخصوصا اگر آن شخص یار امام (ره) بوده باشد!
دربارهی این طرح باید گفت که طرح وحدت ملی با شبهات سنگینی مواجه است و طراحان باید پاسخگوی آنها باشند.
یکی از آن شبهات این است که طرح وحدت ملی، در ریشه چند حزبی بودن و فواید را نفی میکند.چرا که بر فرض تشکیل شدن و اجرای این طرح، یک گروه قدرتمندتر از دیگر گروه ها خواهد بود که این خودبهخود بر روی نقدها از بیرون تاثیر منفی خواهد داشت.چراکه اگر همهی گروهها در این طرح شرکت کنند، دیگر کدام گروه است که بتواند قوی و از بیرون این طرح و این گروه و کارهایشان را نقد کند؟
شبهه بعدی اینست که بالاخره کسانی هستند که بر خود آقای هاشمی نقدهای جدی داشته باشند وحاضر نباشند که زیر پرچم همچین تفکری بروند، جایگاه آنان در این طرحی که آقای هاشمی مغز متفکر آن است، کجاست؟آیا آنان جء طرح وحدت ملی نیستند ولی جزء ملت ایران اند؟اگر جواب مثبت است، پس باید اسم طرح را عوض کرد!
شبههی دیگر آنکه آیا لازم نیست برای طرح اساسنامهای نوشت؟ چرا که اگر در اعضای این طرح اختلافات عمیق -نه از سر نفس، که از سر تفاوت تشخیص- ایجاد شد، آنگاه حرف آخر را چه کسی ویا چه قانونی در این طرح میزند؟ نمیتوان گفت رهبر، چون رهبرمعظم انقلاب در خیلی از کارها دخالت نمیکنند و وارد نمیشوند.
سوال بعد آن که کسانی که نظام و اصول متقنش را قبول دارند،وحدت دارند و اختلاف در سلایق که بسیار خوب است؛ وقتی قرار است که مخالفان اصل نظام در این طرح نباشند، چه نیازی به تشکیل این طرح است؟
اینها قسمتی از سوالاتی بود که خلاهای این طرح را بیان میکند و به نظر میرسد این طرح، آنطور که باید پخته نیست و اگر به مرحلهی اجرا دربیاید، منافعش به ضرراتش یک به صد هم نخواهد بود.
و اما در مورد اینکه ایشان شخصیتی فراجناحی خوانده شده اند، این نکته قابل ذکر است که اگر شخصیت فراجناحی به این معنی است که چنین شخصیتی حرفی را که هر دوگروه قبول دارند بزنند، این را در آقای هاشمی ندیدهایم.نشان به آن نشان که افراد زیادی به ایشان نقد دارند.ولی اگر به این معناست که در موقع ضعف هر گروه، از آن گروه حمایت کند و حرف آن گروه را بزند،این در آقای هاشمی هست و همین رفتار باعث شده که حرفهای ایشان در طول زمان نوساناتی داشته باشد.این بدان معناست که سخنان ایشان در سلیقهها و حتی گاهی در اصول معیار نباشد، ولی کسی هستند که هر دوطرف را در مواقع ضعف قدرتمند میکنند.
با قبول این، باید گفت که از کسانی که امام را دیدهاند انتظار است که معیار باشند و همواره راه امام را حتی در سلیقه ها بیان کنند.چراکه عدهای با سلیقه بدشان به اصول ضربه وارد میکنند و ایشان باید مانع اینکار بشوند.
اگر کسی بتواند درک کند که سطح جنگ ما با دشمن چقدر است، میفهمد که به چه علت روی دوش آقا چفیه است؛ آنگاه معیار میشود نه چیز دیگری! و از چنین کسی که درک کند که جنگ در چه سطحی انجام میشود و معیار نشود، بزرگترین پرسشها و انتقادات را داریم؛ مخصوصا اگر آن شخص یار امام (ره) بوده باشد!
واحد سیاسی جاد
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۱ ساعت 15:30 توسط جاد بوعلی سینا
|
سال تاسیس : 72- 1371